فانوسـ نامه
یکشنبه 91 اردیبهشت 10 :: 12:15 عصر :: نویسنده : شهاب افشار نه ! این منطقی نیست ! فاصله دیروز تا امروز ، بیش از سیاهی های تقویم است ... ! عجیب تر اما ، اوقات شرعی اش ! بعد از غروب سرد بعدظهر ، اینجا کسی فکر طلوع صبح فردا نیست ..! ________________________________ سرد است هرشب مثل شب های زمستان وقتی نباشی نیست آتش در نیستان در حسرت یک لحظه دیدار تو هستم من فارغم با روی تو از باغ و بستان وقتی خیالت اینچنین شبهای من را پر میکند از بوی نرگس بوی ریحان حیف است حالا اینکه تو اینجا نباشی سخت است دیگر دوری از تو روح من ، جان ! طرح دو ابروی تو محراب نمازم هر لحظه در سجده بود این دل پریشان من را خیال وصل تو رویای خام است بیگانه را هرگز نشاید اسم مهمان ________________________________ باز هم چشم و خط و خال و دلی غیر از شما نه غزل نه بیت هایم می دهد بوی شما گاه گاهی که هوایی میشود این دل فقط می زنم دم از یتیمی ، یا غریبی شما انجمن یا شعر حجره بلکه اسبابی شود عاشقت گردم ، بمیرم از سر عشق شما ! ور نه در محدوده عرفانی حجرات ما بحث داردقول هر ام قمر غیر از شما روی جلد اول ما هک شده شیعه ولی پیرویم هرکه بیاید در نظر غیر از شما قاهرم در امر منبر یا که درس و موعظه قربة هرکس که شد شد ، حالیا غیر از شما لیلیه اول که باشد بر سرم سنگ لحد پامزارد بر مزارم هیچ کس غیر از شما .. ________________________________ موضوع مطلب : آخرین مطالب پیوندها آمار وبلاگ بازدید امروز: 42
بازدید دیروز: 7
کل بازدیدها: 96982
|
|